خانه دوست م.ت.اجلی

متن مرتبط با «باران» در سایت خانه دوست م.ت.اجلی نوشته شده است

بامدادان در روستای ما باران بارید

  • بامدادان در روستای ما باران آمد، یاد شعر باز باران افتادم خواستم چتری بردارم تا خیس نشوم بعد با خودم گفتم: باران بهاری بدون خیس شدن که لطفی نداره پس زدم به دل باران و باران دلم را ، نوازش کرد با آنکه فقط صورتم و دستانم خیس شدند، ولی دلم با فرمانی که به مغزم فرستاد، پاسخ گرفت: این است بهار. بهار بی باران که معنی ندارد و باران بهاری که خیس نکند، جسمت را چگونه از او انتظار رویش داری؟ پس زیر باران رفتم و با باران بهاری ، نخستین روزهای خرداد، صورتم را شستم آه چقدر زیبا بود، شبنمی که از چهره ام بر زمین می غلطید ,بامدادان" روستای ما" باران"شعر باز باران"چتری بردارم"شبنمی"باران بهاری" ...ادامه مطلب

  • باران دل

  • امشب آسمان دلم . هوای باران دلت را کرده سرت را روی شانه ام بگذار. تا فردا با شبنم بارانت گل ستاره در آسمان دلم باز شود., ...ادامه مطلب

  • وقتي که باران ميبارد

  • وقتي که باران ميبارد؛ ياد تو در خاطرم جوانه ميزند.وقتي که باران ميبارد؛ عشق تو در قلبم شکوفا ميشود.وقتي که باران ميبارد؛ شکوفه هاي اميد هواي اتاقم را معطر ميکند.وقتي که باران ميبارد؛ ترا به يادم مي آورد.وقتي که باران ميبارد؛ خاطراتم با تو زنده ميشود.ديروز اينجا باران باريد، تو نبودي اما، باران باريد!وقتي که باران ميبارد؛ وقتي که باران ميبارد، وقتي که باران ميبارد...., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها