خانه دوست م.ت.اجلی

متن مرتبط با «بی» در سایت خانه دوست م.ت.اجلی نوشته شده است

سفر خوبه

  • سفر خوبه حتی اگه ،سفر از طریق چشمان باشه به دریای بیکران چشمان نگارت. من دوست دارم وقتی خودمو توی دریای بیکران چشمان نگارم میندازم ، هیچ نجات غریقی اونجا نباشه و من غرق بشم. ,سفر"چشمان"دریای بیکران چشمان نگار"نجات غریق" ...ادامه مطلب

  • سایه بید مجنون

  •  برای من عدد سال مهم نیست، مهم نوع سایه هستش که اگه روزی هم نبود، یادش باشه و بگن عجب سایه ای بود! من سایه بید مجنون را که با زیرکی، مرغان عاشق تشسته در شاخه هایش را به خورشید می نماید  نیز، دوست دارم ,سایه بید مجنون"عدد سال" نوع سایه"عجب سایه ای بود"مرغان عاشق" ...ادامه مطلب

  • ماه عسل

  • یه روزی 2 تا پیرمرد همسن من نشسته بودن پایین پله های ورودی پارک ، 2 تا زوج جوان بدو بدو اومدن و از پله ها رفتن بالا، یکی از پیرمردا از اون یکی پرسید:؟ اینا،چکار میکردن؟ دومی گفت : اومدن ماه عسل..اولی پرسید ماه عسل یعنی چی؟ دومی گفت: اگه زندگی رو به یه پیت حلبی تشبیه کنی که داخلش پره از مشکلات و یه لایه نازک روش از شیرینی و عسل، اینا اون اول حلب هستن.  پیرمرد اولی زد روی زانوش و گفت: ای وای بر من ، من حلب رو چپه باز کردم. ,پیرمرد"ماه عسل"پیت حلبی"زوج جوان" پارک " ...ادامه مطلب

  • همراه

  •  چشمتون روز بد نبینه: یه روزی بعلت بیماری قرار بود بستری بشم و عمل جراحی بشم. پرستاری که فرم رو پر میکرد پرسید:همراه. گفتم:خودم تنها اومدم. همراه ندارم. خندید وگفت: تلفن همراه. گفتم: اونم ندارم. گفت: چی داری؟ گفتم:هیچ فقط درد دارم. خندیدو گفت : تو جونت. گفتم:...!  راستش چیزی نگفتم.    ,تلفن"همراه"پرستار"بیماری"درد ...ادامه مطلب

  • گَلْ مَني ناز ايلَه آنا( مادرم بیا منو نازم کن)

  •                                                    گُون ، او گُون لَر واريـدي ، سَـن مَنـي لَه ، ناز اِلَدين                                  آتاما ، ناز لا باخيـب ، عشـوه ني ، آغاز اِلَدين زمانی بود که تو به واسطه من ، ناز کردی با ناز به پدرم نگاه کرده و برایش عشوه گری نمودی چوخ باخيب چَرخ سَنه ، نازلي باخِيش لا ، سَنده اونا                                    مَــني گورسَــديـن اونـا ، بيـرقَـدر ناز اِلَدين تو و چرخ گردون با نگاه های همراه با ناز به هم نگریستید مرا به او نشان داده و برایش کمی ناز کردی   سَنـي اينجيـديـم اوگُـون ، دَردي وو آترديـم ، آنــا                                  سَـن چِكيب دَردي ولي ، گولْمَگي آغاز اِلَدين ترا در آن روز ( تولد) آزردم و دردت را زیاد کردم تو با وجود تحمل درد، خندان شدی   يوخيـدي طاقتيم حَتـي ، سَسْليـَم ، ســو ايسْتـيرم                                  قــويمادين مَـن آقليـام ، نــازوو ، آغاز اِلَدين من حتی قادر به خواستن آب هم نبودم با ناز خودت ،نگذاشتی من گریه کنم   ايسْتَديم مَنْ آقليام ، تَـرك اِلَدين سَــنْ ، يـوخوني          &nb, ...ادامه مطلب

  • به بالینم بیا

  • دیوانه ترین عاشق شهرم . به دیدارم بیا                              جامی از می پر نما بهر خدا. یک شب به دیدارم بیا من مست نمی گردم . به غیر از باده چشم شما                              یک قدم بر چشم من بگذار. یک شب به بالینم بیا, ...ادامه مطلب

  • واژه بی نهایت

  • واژه بی نهایت در چشمان تو گم می شود پس مرا به اندازه وسعت دیدگانت دوست بدار, ...ادامه مطلب

  • دنیای بی ارزش

  • گرچه دل می گرید ! اما خند بر لب می زنم با آنکه میدانم که دنیا ارزش خندیدن ندارد, ...ادامه مطلب

  • دل بی خریدار

  • دلی که خریدار نداره به چه درد میخوره! هی حرف دلتو بزن، وقتی کسی نیست گوش کنه، حتی کسی که بخاطرش حرف میزنی، نه حرفاتو گوش میکنه، نه نوشته هاتو میخونه. حرف دل زدن و نوشتن به چه درد میخوره. این دل رو باید انداخت دور. این دل دیگه به درد هیچکی نمیخوره، حتی م. رحیمی. اگه غیر از این بود یبار میخوندش، یه نظری میداد.  , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها