غرش رعد، ريزش باران ، لحظهاي توقف كن ، زير ريزش باران آسمان ابري ، روي كوهها مه دره غرق در دود است ، آه دره هم ، پر مه نه صداي غرش شيري ، نه صداي زوزه گرگي نه صداي ناله جغري ، نه صفير زوزه روباه آه چه سكوتي شده برپا، اينجا ميروم ز كلبهام بيرون ، به ميان توده مه آه سرد است چقدر حالا ناگهان ميزند يكي هم برق ، غرشي ز رعد هم آمد زوزه ، زوزه باد است ، ميكشد ز هر طرف فرياد ميزند سيلي محكمي باران يادم آرد قصهاي ديرين ،؟ قصه مرد و ، اسب در باران متن درس ماها بود، آن مرد آمد او در باران آمد او با اسب آمد او تند آمد نكند گزندي بيند، يا خيس شود در باران ، ميخورد سرما؟ ميكند سينه پهلو او ؟ نكند فرو رود در چاله ؟ پاي اسب بيچاره قصه ها براي خود گفتم ، در زمان كودكي از آن، هي پي چارهاي ، بر آن 76/7/28 , ...ادامه مطلب