گُون ، او گُون لَر واريـدي ، سَـن مَنـي لَه ، ناز اِلَدين آتاما ، ناز لا باخيـب ، عشـوه ني ، آغاز اِلَدين زمانی بود که تو به واسطه من ، ناز کردی با ناز به پدرم نگاه کرده و برایش عشوه گری نمودی چوخ باخيب چَرخ سَنه ، نازلي باخِيش لا ، سَنده اونا مَــني گورسَــديـن اونـا ، بيـرقَـدر ناز اِلَدين تو و چرخ گردون با نگاه های همراه با ناز به هم نگریستید مرا به او نشان داده و برایش کمی ناز کردی سَنـي اينجيـديـم اوگُـون ، دَردي وو آترديـم ، آنــا سَـن چِكيب دَردي ولي ، گولْمَگي آغاز اِلَدين ترا در آن روز ( تولد) آزردم و دردت را زیاد کردم تو با وجود تحمل درد، خندان شدی يوخيـدي طاقتيم حَتـي ، سَسْليـَم ، ســو ايسْتـيرم قــويمادين مَـن آقليـام ، نــازوو ، آغاز اِلَدين من حتی قادر به خواستن آب هم نبودم با ناز خودت ،نگذاشتی من گریه کنم ايسْتَديم مَنْ آقليام ، تَـرك اِلَدين سَــنْ ، يـوخوني &nb, ...ادامه مطلب
خواستم از مادر بگویم، مادرم یادم فتاد. خواستم کعبه را چرخی زنم، مادرم یادم فتاد. دقتی کردم به آموزه های دین خود دیدم سخن از خدا و از نبی ، مادرم یادم فتاد. سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) و روز زن مبارک, ...ادامه مطلب