این روزها تکنولوژی( ببخشید فن آوری) همه را به اشتباه می اندازد. مسافر درلباس رهگذر چند کوچه آنطرفتر و رهگذران با لوازم مسافران در کوی و برزن ، حتی زیر باران قدم میزنند، ولی یه چیز است که مسافر را از رهگذر تفکیک میکند! و آن نگاههای مشتاق او به اطراف است چون میداند که امکان دوباره دیدن آن محل را شاید نداشته باشد، در حالی که رهگذران بی تفاوت تر به اطراف نگاه میکنند چون بارها آنجاها را دیده اند., ...ادامه مطلب
من يك نفر مسافرم . مقصدم، زادگاه گل سرخ، سينهام، پر از اشتياق وصال. سياره من ، در آن دور دست، منتظر من است. مركبم، باد صبا ، خانهام ، روبه خدا. حركتم، ساكت و آرام . قدمم، چه، بي صدا. گردَ جادهها ، روي لباس و بدنم. آه اين ، منم، نه من منم . بوي گل، رفته كنون ز پيرهنم . دلم را به بوي عطري كه نسيم با خود ميآورد، خوش كردهام. شايد كه بوي گلَ سياره من را هم با خود بياورد. من يك نفر مسافرم. دوست دارم كه مقصد من، همان زادگاهم باشد . به همين خاطر بسوي سياره گل سرخ ، عازم سفرم. مرا لحظهاي هرچند اندك:« به اندازه يك نفس» ، حتي ، يك نفس بيبرگشت، در هواي سيارهام كافي است. باشماهايم اي كسانيكه بعد ازمن، ميآييد، اگر به مقصد نرسيدم؟ تابوت مرا بر دوشَ باد صبا باز نشانيد. تا روزيكه گذرش بر مقصد من افتاد ، مرا در آنجا،بر زمين نهد. من يك نفر مسافرم و روزي سرزمين شما را ترك خواهم كرد. من يك نفر مسافرم، من يك نفر مسافرم، من يك نفر مسافرم. 16/3/86 , ...ادامه مطلب