خانه دوست م.ت.اجلی

متن مرتبط با «پیرمرد» در سایت خانه دوست م.ت.اجلی نوشته شده است

ماه عسل

  • یه روزی 2 تا پیرمرد همسن من نشسته بودن پایین پله های ورودی پارک ، 2 تا زوج جوان بدو بدو اومدن و از پله ها رفتن بالا، یکی از پیرمردا از اون یکی پرسید:؟ اینا،چکار میکردن؟ دومی گفت : اومدن ماه عسل..اولی پرسید ماه عسل یعنی چی؟ دومی گفت: اگه زندگی رو به یه پیت حلبی تشبیه کنی که داخلش پره از مشکلات و یه لایه نازک روش از شیرینی و عسل، اینا اون اول حلب هستن.  پیرمرد اولی زد روی زانوش و گفت: ای وای بر من ، من حلب رو چپه باز کردم. ,پیرمرد"ماه عسل"پیت حلبی"زوج جوان" پارک " ...ادامه مطلب

  • پیرمرد

  • حالا من موندم با این دل که خیلی بازیگوشه و فرزندان و نوه ام ، با کدومشون بازی کنم، با پسر بزرگام شطرنج، با سومی تخته نرد، با نوه ام ،تاب بازی میکنم، چه کنم دلم آخر سر تاب نمی آورد، و من همینطوری تاب میخورم, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها