سحر كه بوي تو با نسيم
از كوچه ما ميگذرد .
اميد دين رويت
در دلم جوانه ميزند.
شوق ديدار تو مستم ميكند.
با ياد هست توست €
كه من هم هست ميشوم .
بهار بدون وجودت ،
از زمستان كوير لوت هم ،
بي روحتر است .
باز كوير ، رنگ و بوي ،
ماسه و خاك را دارد ،
ولي بهار بي تو ديگر هيچ .
عطر وجودت با دلم ،
كار باران بهاري را ميكند.
پس ، اي هستي بخش من ،
بر دشت بيكران وجودم ،
عطر افشاني كن
زندهام كن ،
و بهارم را ،
طراوت جاودانه ببخش .
برچسب : نویسنده : م.ت.اجلی mtaj بازدید : 255