کودکی بودم کمی شیطان وشر
از جهان و کارهایش بی خبر
سفره گر خالی نبود، راضی بودم
با رفیقانم سر بازی بودم
گر که میشد جیب من خالی ز پول
میزدم نق تا که تجهیزم نماید او، پدر
حال بعد سال ها،چون پدر گشتم خودم
قدر زحمت های او ، فهمیده ام
دست های چین خورده،
پینه بسته،گرم وسرد.
بوسه باید زد به دستان پدر
ساعت0757 - 93/2/21
خانه دوست م.ت.اجلی...برچسب : بوسه", نویسنده : م.ت.اجلی mtaj بازدید : 455