غرش رعد،
ريزش باران ،
لحظهاي توقف كن ،
زير ريزش باران
آسمان ابري ،
روي كوهها مه
دره غرق در دود است ،
آه دره هم ، پر مه
نه صداي غرش شيري ،
نه صداي زوزه گرگي
نه صداي ناله جغري ،
نه صفير زوزه روباه
آه چه سكوتي شده برپا،
اينجا
ميروم ز كلبهام بيرون ،
به ميان توده مه
آه سرد است چقدر حالا
ناگهان ميزند يكي هم برق ،
غرشي ز رعد هم آمد
زوزه ، زوزه باد است ،
ميكشد ز هر طرف فرياد
ميزند سيلي محكمي باران
يادم آرد قصهاي ديرين ،؟
قصه مرد و ، اسب در باران
متن درس ماها بود،
آن مرد آمد
او در باران آمد
او با اسب آمد
او تند آمد
نكند گزندي بيند،
يا خيس شود در باران ،
ميخورد سرما؟
ميكند سينه پهلو او ؟
نكند فرو رود در چاله ؟
پاي اسب بيچاره
قصه ها براي خود گفتم ،
در زمان كودكي از آن،
هي پي چارهاي ، بر آن
برچسب : نویسنده : م.ت.اجلی mtaj بازدید : 360